Friday, February 13, 2009

داشتم ، باخودم میاوردم!............
پریدم توحرفش و...
گفتم : محسن خان چی شدیک دفعه هوس مشروب کردی؟......
محسن گفت: نمیدونم..... ولی جومجلس منوگرفته.......
فهمیدم منظورش چیه ؟... زیبائی و خوشگلی پرستواونوگرفته بودبراهمین ادامهدادم.......... و....
گفتم:.. محسن خان ازاین اخلاقت خیلی خوشم اومد..... حقا حرف دل منوزدی .... مشروبهم هست!!... الان میگم پرستوجون زحمتشو بکشه..... خوشم میاد اخلاقت عینهو اخلاقخودمه!!......
هنوز حرفم تمام نشده بودکه پرستوپاشدو...
گفت : من میارم... چی بیارم... ویسکی ؟ یاکنیاک؟ ...
محسن : گفت اگه محبت کنی کنیاک..! کنیاکش چیه؟!!!
من گفتم : هنسیه ..!!
گفت: عالیه!! همونیه که من ومنیر دوست داریم....... خیلی دلچسبه!!
پرستوکه رفت مشروب بیاره روکردم به محسن و...
گفتم : پرستو خودش مشروب نمیخوره ولی ساقی بودنش حرف نداره ...
منیر پریدتوحرفم و......
گفت: نه... نه.. امشب من ساقی میشم..... بزارین پرستو خستگی درکنه.....
محسن گفت: منیر جان .. یادته توهم اون اوائل لب بمشروب نمیزدی؟ درسته؟.. خوباگرمیخوای ساقی بشی بایدپرستوخانم را امشب بیاری توکار! ببینم چکارمیکنی؟...
من روموکردم طرف منیر خوشگله که حالا ازوجودخودش ودیدن اون کون خوش ترکیب وکوسبرجستش گرم شده بودم ........
گفتم: منیرجون!!.. میدونم پرستو دستتو ردنمیکنه..... ولی ببینم میتونی بسازیش؟.....
منیردوزاریش افتاد.. .... درحالیکه صورت زیباشونزدیک میآورد.......
گفت: اینو جلوی محسن میگم!.....منم میخوام امشب ، شبی برات بسازم که هیچوقت فراموشتنشه!
ازاین حرف منیراونم جلوی محسن نمیدونم چراکیرم مثل فنر رها شده یکدفعه تکونیخوردوشق ترشد !! ......
تواین لحظه پرستودرحالیکه یک سینی با چهار تا لیوان پایه دار مخروطی و یک بطر کنیاکتو دستش بود اومد،اونا را جلوی منیر گذاشت ورفت طرف آشپزخونه... وقتی برگشت ....ظرف یخ ودوتاشیشه سون آپ باخودش آوردو.........
گفت: خوب پسته و کمی آجیل هم اون زیره... میوه هم که هست.... چیزه دیگه ای کهنمیخواین؟..
منیرکه اخلاق پرستو را خوب میدونست ...... روکردبه پرستوو....
گفت: اگه چیپس وماست موسیرهم داری بیار.. چون میدونم تواین دوتاراباهم خیلی دوستداری؟
منیر درست میگفت ... پرستوعاشق چیپس وماست موسیر بودبرای همین هم سریع رفت ویک ظرفماست موسیرو یک کاسه پراز چیپس آوردوگذاشت رومیز، و روبروی محسن نشست ..... وباخندهشادی بخشی ....
گفت: امشب چه شب خوب وعالییه ..... من که خیلی خوشحالم ... فکرنمیکردم آقامحسناینقدر باحال باشه و به این زود قاطی بشیم!!!.... وبهمون خوش بگذره؟.....
درهمون حال هم منیرتوی لیوانها کنیاک ریخت وبرای خودش وپرستو کمی سون آپ اضافهکرد..... محسن هم یکدونه سیب پوست گرفته وچهار قاچ کرده جلوش گذاشته بود ...منیرلیوانهارابینمون تقسیم کردوروبه پرستوکردو.....
گفت : پرستوجان میخوام امشب همرام بیائی ......
پرستولیوانشوگرفت و.......
گفت: منیرجون تاکجابایدبیام؟...... میدونی من مشروب نمیخورم ..... حالاهم که اینلیوانوازت گرفتم فقط بخاطرتوومحسنه.... که امشب خونه ودل من وامیرراروشنکردید........
منیردستشوروی رونهای سفیدوگوشتی پرستوگذاشت و.....
گفت: پرستوجون...تاکجانداره...غریبه که بینمون نیست...اینکه امیرجونه .....شوهرته........اونم که محسن جون منه ...... دیگه؟...حالا تاهرجا دوست داری بیا.....فقط عقب نمونی که ممکنه پشیمون بشی؟..... خوب؟... حالا لیوانتو سربکش .....وچهارتائی همزمان لیوانارا خالی کردیم... محسن بلافاصله یکی یک قاچ سیب تودهن منومنیرجا داد... اما وقتی خواست قاچ سیب پرستورابزاره دهن پرستو کمی خودشوجلوترکشوندو درحالیکه نیمخیزشده بوددست چپشو گذاشت روی رون راست پرستووچون شلوارک پرستوتانزدیکهای کشاله رونش عقب رفته وجمع شده بود!، اونم دستشوسروندتاکشاله رون پرستوطوریکه کوس پف کرده پرستوازروی شلوارک نازکش درست بین دوانگشت شصت واشاره اشقرارگرفت!!! با لرزش خفیفی که پرستوخورد معلوم شدمحسن خیلی ماهرانه وسریع که شایدفکرمیکرده دوراز چشم منه یک فشارکوچیک به کوس پرستوداده بود!!! خیلی ازاین تیزبازیوسرعت عمل محسن خوشم اومد!!! ... نشون دادهمونیه که ما دنبالش میگشتیم!!.. به نظرماصلاًاین کاره بود!!!....
تواین وسط ، منیرسرگرم ریختن مشروب تولیوانها بود..... ازاونم خوشم اومد چونبهترازمن صحنه رادید ، ولی بیخیال گذشت وکارریختن مشروبوادامه داد...!!! .. اینمیرسوند که تردستیهای محسنوزیاددیده.!! ...
روموطرف محسن چرخوندم و طوری وانمودکردم یعنی دیدم ولی بیخیالش !.... ازمحسن برایمزه سیبش تشکرکردم!!!......
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 12:3 شماره پست: 465
بهشت 5

درحالیکه منیر لیوانهای مشروب راپرمیکرد منم یک دونه پرتقال پوست گرفته وقاچ کردم ،وقتی پرتقالوآماده میکردم متوجه پرستوشدم که خیلی سریع مشروب روش اثر کرده، صورتخوشگلش گل انداخته وزیبائی پوست سفیدش صدبرابرشده ، دیدن چهره زیبای پرستو برامنشاط آوروشهوانی بودوازاینکه خوشگلی همسرم موردتوجه محسن قرارگرفته و محسن همتوهمون حرکت اولیه باگرفتن کوس پرستوتونسته بود ضمن حشری کردن اون، نظرشهوانیپرستورابه خودش جلب کنه ، خوشحالی زایدوالوصفی تمام وجودم راپرکرده بود ، محسنبااینکارش چراغ سبزوازماگرفته بود، چون هیچگونه واکنش منفی یا اعتراضی ازطرف منیاپرستوندید؛ برای همین حسابی داشت حال میکردوچشم ازپرستوبرنمیداشت...... کمی خودموجابجاکرده وبه محسن نزدیکتر شدم ، با دیدن برجستگی جلوی شلوارش متوجه شدم حشرش زدهبالا واونم دست کمی ازحال من نداره!!.. بااین تفاوت که من برای کون منیرجون شق کردهبودم واو برای گائیدن پرستوشق کرده بود..... ازاینکه خیلی زود به آنچه که درروًیاوخیال داشتم رسیده بودم خوشحال شدم ...... توهمین افکاربودم که صدای منیرجون برایبرداشتن لیوان مشروب منوبخودم آورد ... منیراینبارمشروب بیشتری تولیوانها ریخته بود......برای پرستوهم ریخته بود...همگی باخوشحالی وخنده لیوانهای خودرا خالی کردیم ومن پشتبندش قاچ های پرتقال راتوی دهان یکی یکی اونها گذاشتم..... شیطنت منیر گل کردوبعدازگذاشتن قاچ پرتقال توی دهنش....ازروی مبلی که نشسته بودبطرفمنیمخیزشدوصورتشوآوردجلوی صورتم، ضمن اظهارتشکرازمزه پرتقال، لبامو بوسید وهمانجابغل دستم نشست وبه بهانه کمی جا، کون داغشوبمن چسبوند ..... بااین کارش حسابی حشریشدم...... همینطورکه داشت خودشوجابجا میکردتاجای کونش بازشه دست چپش را ازمقابلسینه ام بطرف محسن درازکرد تابه اوبگه کمی بره اونورتروجارابازکنه.... چیزی کهبفکرم نمیرسید شگردهای خاص این دونفریعنی منیر ومحسن بود... چراکه منیرهم به بهانهدراز کردن دستش بطرف محسن واینکه تعادلشوازدست داده خودشوانداخت روی کیر شقم کهاونوبه سختی پنهان کرده بودم تا دیده نشه، ولی منیر ضمن اینکه پستوناشو به اونمیمالید ، کمی خودشو بلندکردودست راستش روی اون گذاشت که یعنی تعادلشوحفظ کنه اینکارمنیر باعث شدتاشقی وبرجستگی کیرم بخوبی دیده شود.......
لیوان دوم مشروب اثرخودشوخیلی زود روی همه ما مخصوصاًپرستوگذاشت.... لپهای گلانداخته با چشمانی خمارآلود!!... خوشگلی وزیبائیش بحد کمال رسیده بود.... درچشایخوشگل و خمارش یک حالت شهوانی دیده میشد!!..... صورتش قرمزشده بود ، بانگاهی خریدار، سرتاپای محسنوبراندازمیکردوگاهاًبه جستگی جلوی شلوارمحسن خیره میشد! .... محسن همچنان توخط لنگ وپاچه وسینه برجسته پرستورفته بودکه اصلاً توجه ای به منیر وکاراشنداشت..!!....
منیربعدازاینکه خوب جاشوبازکرد تمام هیکل داغشو چسبوند بمن ، ولی دستشو ازروی کیرمبرنداشت، دستموگذاشتم روی دست داغ منیر، کمی دستشو فشاردادم و با تکون دادن دستشکیرموجابجاکردم!.. همینطورکه دست منیرتودستم بودروموکردم طرف محسن و.....
گفتم: خوب محسن جان.. تعریف کن؟..... ماه عسل خوش گذشت؟ کجا رفتین؟.....
صورتشو چرخوند طرفم و......
گفت : خبرخاصی نیست...... ماه عسل اروپا بودیم ... جای شمادوتا خالی..... بامنیرخیلی خوش گذشت ... خصوصیات اخلاقی منیرهم مثل پرستوجونه...... حدود پنج ماه وخوردهای اونجا بودیم ....... یک مدت فرانسه وایتالیا بودیم وبقیه شورفتیم سوئد ونروژ.....منیر از سوئد خیلی خوشش اومده بود... اونجا توهتل بایک خانم فرانسوی هم تیپپرستوجون!! خوشگل وسفیدکه یک ریزه کشیده تربودآشنا ودوست شدیم ... منیراغلب اوقاتبااون بود... حتی گاهی شباهم میموندپیشش...... اسم اون.. برژیت بود... خیلی خانمباحالی بود! دوست دارم یک وقت بشینم وداستان دوستی اونوباماومخصوصاً منیررا تعریفکنم...!........
منیرنگذاشت محسن حرفش تموم کنه خودش دنباله صحبت اونو گرفت و......
گفت: امیر جون! خودم یکشب میام اینجاوداستانشو مفصل برات تعریف میکنم......
محسن درحالیکه روشوطرف پرستومیکرد......
گفت: آره منیرجون پس فرداکه من رفتم شهرستان بیااینجا وماجرا را براشون تعریف کنتاحال کنن!. جای منوهم خالی کنید... پرستوهم که حسابی مشروب گرفته بودش مثل اینکهتاحالا کیر ندیده!... چشای خمارشو دوخته بودبه بجستگی شلوارمحسن که ازحد معمولبیشتراومده بود بالا وگاهی یک تکون هم میخورد!!...
منیرخانوم همینطورکه یکدستش تودست من بود بااون دستش لیوانهارا پرکرد... دیگه برایخودش وپرستوچیزی اضافه نکرد...... پرستوهم باحال مستی که داشت یک دونه سیبو پوستگرفته وداشت قاچش میکرد.. منیرخانوم لیوانها را داد دستمون و....
گفت: بخورین تامزهشوپرستوجون بزاره دهنتون.......
همگی باهم لیوانا راسرکشیدیم..... چهره پرستوازطعم تیز کنیاک توهم رفت ... محسنخیلی سریع یک قاچ پرتقال گذاشت دهن پرستو..... پرستوهم اول ازهمه قاچ سیب پوستگرفته راگذاشت دهن محسن... محسن همینطورکه سیب تودهنش بوددست پرستورا گرفتودرحالیکه چشماشو بسته بودبایک نفس عمیق اونوبوکردو بوسید ..... وچون پرستونیم خیزشده بودتاقاچ سیب من ومنیروبزاره دهنمونمون ... محسن همینطورکه دست پرستوتو دستشبود اونوبا یک حرکت کوچیک بطرف خودش کشیدوجوری وانمودکرد یعنی پرستو تعادلش بهمخورده .... وبرای اینکه نیفته اونوسفت گرفت توبغلش!.. وخودشو کشید بالا تانوک سینههای پرستوکه سیخ شده بودن بخوره به صورتش.... وخیلی سریع دستاشوازپشت سروند رویلنبرای کون پرستو وبامهارت خاص خودش ! همینطورکه دستاشو میکشید روکون پرستو ...اونوانداخت روی خودش وصورتش برد لای پستونای پرستو.... فکرکنم خیلی سریع دستچپشوبرد زیرتاپش ویکی ازپستوناشوگرفت تو دستش!!..... چون سینه پرستو روی صورت محسنبود چیزدیگه ائی نتونستم ببینم!....
ضمن اینکه ازحرکت سریع محسن درکشیدن پرستووانداختن اون توبغلش ماتم برده بود....ازحضورذهن وسرعت عملش درتصمیم گیری وانجام به موقع کارش خیلی خوشم اومد......
پرستو چون مست بودنمیتونست خودشو جمع کنه وروپاش وایسه..... برای همین هم محسنازموقعیت استفاده کرد..... خوب هم استفاده کرد ... که اینم از زرنگی وچابکیش بود...چون.... برای اینکه نشون بده میخواد کمک پرستوکنه تا بتونه بلندشه و روی مبلش بشینه...همینطورکه یکدستش رولنبرکون پرستوبودوبادست دیگش پستونشوگرفته بود...... اونوچرخوند......وکونشوگذاشت توبغلش درست روی برجستگی شلوارش!!....... کمی خودشو جابجاکردتاخوب کیرشازروی شلوارباکون پرستو درتماس باشه بعدآروم آبگاهشودودستی گرفت وسعی کردپرستو رابلندکنه تاسرپا وایسه ولی اینجاهم زرنگی خودشو نشون داد ...... چون کمی که بلندشکرداونو ول کردتا پرستوباکون بیفته توبغلش ... اونم چون نمیتونست تعادلشوحفظ کنهدرحالیکه ازخنده ریسه رفته بود...... درست می نشست روکیرشق شده آقامحسن ...وفکرمیکردمحسن داره باهاش شوخی میکنه برای همین بلند وبصورت قهقهه ازته دل میخندید!.....و محسن هم حال میکرد.... منم ازاین تیزبازیش حال میکردم وقهقه میخندیدم... منیر همازخندیدن من میخندید... محسن دو سه باراین کاروتکرار کرد.... نهایت همونطورکه کونپرستوتوبغلش بوداز جاش پاشدوآروم اونو گذاشت رومبلش...... وباکمال پرروئی درحالیکهپشتش بمن ومنیربود ، خم شدویک لب ازپرستوگرفت و....
گفت: اذیت یا ناراحت که نشدی؟ ... خوب شدگرفتمت!... وخودش قاچ سیب هاراگرفت و گذاشتتودهن من ومنیروهمینطورکه می نشست روبه منیرکردو.....
گفت: منیرجون دیگه برای پرستوجون مشروب نریز...که زیادیش شده......
منم توهمون حال که به حرفای محسن گوش میکردم..... دستموازرودست منیربرداشته وگذاشتمروبرجستگی بالای کوسش..... وبااون بازی کردن!...
حرف محسن که تموم شد درحالیکه باکوس منیربازی میکردم ... وازاین کارهردو مون جوشآورده بودیم..... باآرنج زدم به منیروبرای اینکه محسن بره طرف پرستووباهاش حال کنه!!.........
گفتم : محسن جان... قربونت برم.... اگربرات زحمت نمیشه یک کم شونه های پرستو راماساژ بده حالش جا بیادوبدمستی نکنه!.....آخه مشروبه بدجوری گرفتتش!!....
محسن که ازاین حرف من به شدت به هیجان اومده بود ، خواست چیزی بگه.... ولی قبلازاینکه حرفی بزنه ...
گفتم: اگه میشه همینجا..... اگرنه.... پاشو..... کمکت کنم باهم اونوببریم تواتاقخواب اونجا زحمتشو بکش!!...
محسن درحالیکه از حرفام بهت زده شده بود.... ازجاش پاشد که بره طرف پرستو... روموطرفش کردم وکمی بلند تر ....
گفتم : محسن جان .. ببین ..... مثل اینکه حالش زیاد خوب نیست....... اون باید درازبکشه !.... مواظب باش نیفته!.....
بااین حرف بمحسن تفهیم کردم که " همه چی روبراهه ، میتونی ببریش تو اتاق و........
محسن بالبخندی شیطنت آمیزنشون دادکه حله..... درحالیکه ازشدت خوشحالی تو پوست نمیگنجید ونمی تونست این خوشحالی را پنهون کنه........
گفت : درسته.... حالش خوش نیست بهتره دراز بکشه...... چون باراولشه مشروب خورده،نبایدبزاریم حالش بدترشه!..... شما مشغول شین من میبرمش تو اتاق میخوابونمش!!.....نگران نباش؟..
وروشو طرف منیرکردوادامه داد....
..... منیرجون هوای امیرداشته باش، حوصله اش سرنره..... تا پرستو خانم ببرم تواتاق.....ببین امیرچی دوست داره بهش بده ..... من الان میام..!
وخیلی سریع یک دستشوبردزیرکون پرستو، ودست دیگه شو گذاشت پشت کمرش ودرحالیکهلباشوبه گونه پرستو چسبونده بودومیبوسیدش اونوازرومبل بلندکرد....... وقتی محسن قدراست کردکه بره طرف اتاق خواب.... شقی کیرش داشت شلوارشوپاره میکرد..... زرنگیکردوکون پرستورا گذاشت روکیرش وراه افتاد اونوبردتواتاق خواب....... منیرزدبه پهلومو........
گفت: این چه کاری بودکردی؟.. آخه امیرجون هیچ مردی زنشواونم یک زن لخت وخوشگلی مثلپرستورا میسپاره به یک مردغریبه!.... که تو حال مستی اونوبغل کنه و ببره تواتاقوماساژش بده؟.. آخه گوشتو میدن دست گربه؟؟ ....... میدونی چیکارکردی؟؟.... توکهمحسنونمیشناسی؟ ...... مگه ندیدی؟..هنوزپرستورا نبرده چه حالی پیدا کرده بود!.......
گفتم : منیرجون.. مخصوصاً فرستادمش دنبال نخودسیاه تابه توبرسم؟ عزیزم.. بدکردم؟......
منیرکمی نگام کردو....
گفت: توجلوی محسن هم هرکاری که دوست داشتی میتونستی بامن بکنی!..اون بدش نمیادکه....تازه خوشش هم میاد....... ممکنه خودشم کمکت کنه!.........
گفتم : منیرجون چقدرسخت میگیری؟....... اونکه غریبه نیست؟ اون شوهرتوئه ، ازسرکوچهکه نیومده اینجا ؟ مگرمیخوادپرستورا بخوره؟... حالایک لاس خشکه هم باهاش بزنه چیمیشه؟.. چیزی ازش کم میشه؟...... اصلاً یک پاجلوترمیزارم عزیزم........ اگرمنظورتاینه که ممکنه محسن با پرستوکاری انجام بده؟..... نه این کاررونمی کنه!..... ولیمنیرجون من تورا میخوام؟ ... خوب میدونی که چشمم دنبالت بوده ، هنوز هم هست....میخوامت منیر!.....
داشتم از داغی اون گر میگرفتم... سفت بهش چسبیده بودم... بدنش عجب حرارتی داشت؟....نگذاشتم حرفشو بزنه سفت بغلش کردم ولباموگذاشتم روی لبای داغ وقلوه ائیش ... آرومدستموازبالای شلوارکش بردم لای پاش وانگشتوموکشیدم روی شکاف کوس داغ ومرطوبش.!.....عجب کوس گوشتی وصاف وبی موئی !..... زبونشوآوردتودهنم .... طعم کنیاک میداد...بازبونم زبونشو لیسیدم... واونومکیدم تابیشتربیادتودهنم!!..
بعدازازدواج باپرستو... منیراولین زنی بود که توبغلم جا گرفته بودم......... اینیکی ازآرزوهای محال بودکه حالا بهش رسیده بودم ....... عجله ای نداشتم چون میدونستماونم منو میخوادومحسن هم حالا حالاها ازاتاق بیرون نمیاد چون خودشوباپرستو که مست..مسته.... مشغول کرده!.... حالاچه حالی داره باپرستومیکنه؟.... نمیدونم؟.... داشتمدیوانه میشدم !!.... آخه دیدن صحنه لاسیدن با یک زن مست وخوشگل مثل پرستوبرام خیلیجالبه!!...
منیر نمیدونست مهمونی امشب براهمین بوده که بزارم شوهرش پرستورا بکنه... ومنم تواینوسط به وصال کون زنش یعنی منیر برسم وباهاش حال کنم.... براهمین.....
گفتم :منیرجون کمی ازاون کنیاک بده میخوام امشب حسابی باهات حال کنم؟... خودت همبخورتادنیا رافراموش کنی .... میدونی برای همچو لحظه ای چقدرتوکف بودم؟.....
باهم مشروب را سرکشیدیم ویک قاچ پرتقال گذاشتم دهنش و......
گفتم : باهم بخوریم!.. یک کم توبجوش بعد بدش من... همینطورمثل آدامس باهم نوبتیبجوئیمش... خوشت میاد؟.....
منیر درحالیکه اونومثل آدامس میجوید لباشوآوردجلوورو لبای من گذاشت و بازبونشپرتقالو فرستادتودهن من .... چه خوشمزه وخوش طعم شده بود...... ازاین کارجدیدحالکردم..... توهمون حال منیرآروم کیرموگرفت ومثل دختربچه های کوچیک خودشولوس کردو.....
گفت: امیر من اینومیخوام؟... میخوام بخورمش؟........ اون بزاردهنم..........
وزیپ شلوارموکشیدپائین خواستم کمربندمو بازکنم که ....... صدای جیغ وآخ واووخپرستواومد....... اوناله کنان میگفت خیلی دردداره ... یواشتر.... عجله نکن!.... وایمامان دارم میمیرم.....
گفتم :منیرجون... پاشو ماهم بریم تواتاق پیش محسن وپرستوببینیم چه خبره ... صدایجیغ پرستومیاد!.........
گفت:.. وای چه عالی؟.... بریم به بینیم محسن وپرستودارن چیکار میکنن؟........ توهمخوشت میادصحنه را به بینی؟.... هان؟...
گفتم : آره خیلی ..!.. پاشوبریم اونجا.........
منیر مست مست شده بود........
گفت: نه... اول .. لخت شو.... منوهم لخت کن..... توهم مثل محسن منو بغل کنببرتواتاق..!.. توکه میدونی من چقدرحسودم؟...
گفتم: پاشو تا شلورکتو دربیارم..؟....
گفت: نمیتونم پاشم همینجوری دربیار....
وخودش تاپشوبازحمت ونفس نفس درآورد..... چه سینه هائی.... حرف نداشت!!.. کمی ازسینه پرستو بزرگتربودن... جون میده آدم کیرشوبزاره وسطشون وباهاشون حال کنه!!...
خم شدم وشلوارکشو بهر ترتیبی بودازپاش درآوردم... کوسش برجسته وبی مو.. ... بارنگیسفید وبدون یکدونه مو..... دستی بهش کشیدم.. صاف . صاف.. ولی لبه هائی که ازتوشکافشزده بودبیرون کمی بزرگ بودن.... سریع شلوارموباشرت یک جا کشیدم پائین... کیرم مثلفنرپرید بیرون وراست ایستادمقابل منیرخانوم...... منم شبیه محسن اونوازروی مبلبلندکردم ودرحالیکه کیرم میخوردبه کونش بردمش طرف اتاق خواب....... وقتی وارد اتاقشدم چی دیدم!!....
به!!... به!!.... چه صحنه ای ...... پرستو خانوم لخت .. لخت... لبه تخت به حالتسجده زانوزده بودویک متکا گذاشته بودزیردستاش وسرشوروی دستاش گذاشته بود ، ....کونشوهم توبغل آقامحسن که اونم لخت .. لخت بود!.... آقامحسن برای اینکه پرستو،تواون حالت سجده ای خسته نشه یک دونه متکارا هم گذاشته بود پشت زانوش بین رونوماهیچه پشت ساق پاش!... بااین کارش کون پرستودرست مقابل کیرش ثابت مونده بود ، بهخوبی معلوم بودکه محسن با این پوزیشن عالی داره اونوازکون میکنه برای همین هم جیغکشیده بود.......... محسن با یک حالت وحشیانه ای داشت پرستورا میگائید!!..... صحنهای که تاحالا فقط بطور مجازی توذهنم میدیدم حالا حقیقی! حقیقی جلوی چشام داشتممیدیدم!.. میدیدم چطوری یک نفر پرستو رادولا کرده واونواز کون میکنه.... اونم چهکردن و گائیدنی؟.... یادم نمیادمن تاحالا اینجوری پرستوراگائیده باشم حتی باراول کهبااون همه شوق وذوق گائیدمش؟
.... ازدیدن این صحنه خیلی حال کردم ..... صحنه همونی بودکه همیشه توی ذهنم آرزوشوداشتم ودوست داستم ازنزدیک ببینم!....... ازاشتیاق محسن درنحوه وگائیدن حریصانه اشخیلی خوشم اومد!..... همچی بازور و فشارخودشومیکوبید به کون پرستوکه لمبرای کونپرستو مثل بادکنکی که فشارش بدی ازدوطرف کونش میزد بیرون .... توی دلم به محسنونحوه گائیدنش آفرین گفتم ... جداً آقامحسن توگائیدن پرستواونم تواولین شب مهمونی!..چیزی کم نگذاشته بود....
منیرهمینطورکه توبغلم بود وآروم سر کیرم به سوراخ کونش میخورد!......
گفت: امیرجون.. منو بزارلبه تخت... پیش پرستو....
همین کارروکردم واونوگذاشتم بغل دست پرستو.... منیرهمینطورکه نشسته بود چرخید وروشوکردطرفم، طوریکه کیرم درست مقابل صورتش قرارگرفت..... د ستشوآورد وکمر کیرمو گرفت ،مثل کسی که تاحالا کیرندیده باشه بادقت کیرمونگاه کرد!...
گفتم : منیرجون چطوره؟.... خوشت میاد؟....
گفت: خیلی خوشگله..... چه کله گنده ای داره؟ ....
گفتم: کله گنده خوبه ؟.. مگه مال محسن نیست؟ .....
گفت: مال محسن هیکلش گنده تروکلفت تره.. ولی کله اش کوچیکتره!..... بعدهمینطورکهکمرکیرموگرفته بود ، آروم شروع به لیس زدن کرد و زبونشوکشید روکله کیرم که ازفشارشهوت بنفش شده بود ، هربارکه با زبان خیس ومخملیش لیسی میزد، نگاهی عاشقانه بهصورتم میکرد، ..... لرزشی خفیف تمام وجودم راگرفته بود.. باراولی بود برام ساکمیزدن!.. براهمین خیلی حال میکردم! ... طرز لیس زدنشو نگاه کردم ... منیرهمسرشوبلندکردونگام کرد..... حالت شهوانی راکه توچهرم دید خیلی آروم شروع به بلعیدنکیرم کرد..... یواش.. یواش اونو تاته کردتو دهنش .... بعداز یک مکث کوتاه ضمن کشیدنکیرم به طرف بیرون، زبونشوزیرکیرم می لغزوند..... به ختنه گاه که رسید نگرش داشت ،درحالیکه مک میزد، بادوانگشت شصت واشاره دست چپش بیخ اونوگرفت وفشارداد بطرف شکمم...کیرم بیشتربادکرد... حالابادست راستش که تف بهش زده بود باکمرکیرم جلق میزد.....ناله ام دراومده بود..... حدس میزنم منیر میدونست پرستوبرام ازاین کارا نمیکنه!!!.......براهمین هم تواین کار سنگ تموم گذاشت وکارشوبا شدت وحدت تمام ودرکمال مهارت انجاممیداد طوریکه داشتم ازحال میرفتم.... فکرکنم صدای آخ و.. اوخم خونه رابرداشته بود......حالت شهوانی وگرمی مشروب ازیکطرف، ریتم ساک زدن ماهرانه منیر ازطرف دیگه همچنینحالت کون دادن پرستو منوازخود بیخودکرده بود ، دستاموبطرف موهای منیر بردموسرمنیررابطرف کیرم فشاردادم.... هیچی جزارضاء شهوت حالیم نبود، کیرم به ته حلقشرسیده بود، ازداغی حلقش یکدفعه آبم بافشارزیادی ریخت توحلق ودهنش.... داشت خفه میشد....دستاشو به رونام زدو هلم دادعقب ... وسرشواززیردستام خلاص کرد... شروع کردبه سرفهکردن ونفس نفس زدن مثل غریقی که تازه ازآب درش آورده باشن نفس میکشید مقداریازآبمنی هم پاشیدروصورت وچشماش!!... سرشو گذاشت لبه تخت وشروع کردبه سرفه کردن .
منیر درحال سرفه کردن بودکه یک لحظه روموطرف محسن وپرستو کردم ببینم کارگائیدنپرستو بکجارسیده؟
هنوز محسن داشت تلمبه میزد......
نگاهم به کون پرستوکه افتاد، چند لکه کبودوقرمزروی لنبرکونش توجهمو جلب کرد......جای سیلی وکتک بود!!؟؟..... فکرکنم موقعی که محسن خواسته پرستورا بکنه ازدیدن کونبه اون سفیدی وخوشگلی چنان حشری شده که چندتا سیلی یاضربه محکم زده به لنبرای سفیدپرستوو چون پوستش خیلی لطیف وحساسه جاش همینطور قرمز وکبودمونده ... شایدهم کتکشزده.... چیزی نفهمیدم؟......... شایدهم کیرمحسن خیلی کلفت بوده وقتی اونو گذاشتهدرسوراخ کونش و فشارداده .... پرستودردش گرفته وطاقت نیاورده وخودشو جابجاکرده کهاززیرش درره!!... آقامحسن هم زده درکونش!... برای همین هم جیغ زده ومامانشو صداکرده!....کمی سرموکشیدم جلوتر!.. بصورت پرستوکه نگاه کردم دیدم صورتش از آبمنی خیس... خیسه........ یقیناًآقا محسن تواون حالت مستی وازهیجان وفشار شهوت اول دهنشو گائیده!!...وآبشوهم ریخته تودهنش و پاشیده روی صورتش .... یقیناً پرستو هم واسه اینکه خفه نشههمه آبمنیو قورت داده وخورده! ...... ازاینکه محسن پرستوراازدهن گائیده خیلی خوشحالشدم.......آخه من که دلم نمیومد بزورکیرموبکنم تودهنش.... تابرام ساک بزنه .... ولیحالا دیگه مزه آبمنی راچشیده وبهانه ای نداره....!... ازاین کار محسن بوجداومدم..... کارش عالی بوده.... مخصوصاًحالا که منیرجون طعم ساک زدنو به کیرم داده بود!!پیش خودم گفتماین یکی ازمزایای گائیدن پرستوتوسط محسن بود!!.... جداً این کوس وکونیکه میکنه حلالش باشه........!! ازبازبودن پاهای محسن معلوم بود تا اونجاکه تونستهوجاداشته کیرشو تپونده توکون تنگ پرستو ..... حالاهم طوری ازپشت پرستورابغل کردهوبه کونش چسبیده که هیچ کدومشون قدرت تکون خوردن نداشتن!.... وهمونجوری هردوشونمونده بودن !....... یقیاً همونطورکه منیرگفت ، کیرمحسن خان خیلی کلفته وچون به زورتادسته اونو کرده توکون پرستو ، ماهیچه های کونش به حدجرخوردن رسیده وچون قدرت جمعشدن نداشته توهمون حالت انقباض مونده وباعث شده کهکونش قفل کنه و نتونند تکون بخورن...... پرستوجونمم که قربونش برم این حالتو خیلی دوست داره ... یعنی وقتی کیرتاخایه میره توکونش توهمون حالت میمونه وتکون نمیخوره! ......... وچون اینحالتوخیلی دوست داره همیشه تواین حالت بمن میگه تکون نخورم.... حالاهم ازمحسنخواسته تکون نخوره تا خوب لذت کلفتی کیرشو بچشه وکونش باز ترشه!..... پرستوآهستهناله میکردونفس نفس میزد.... فکرمیکنم خیلی حال میکنه..... اینجوری که من دارم ازنزدیک میبینم پرستوازپوزیشن ونحوهً گائیدن محسن خیلی خوشش اومده چون درحالیکه آرومناله میکرد متکا را هم گاز میگرفت ، کله شوهم مثل آره ونه گفتن پائین وبالا میکرد....حرکات پرستو بخوبی نشون میدادکه دوست داره حالاکه همه کیر محسن توکونشه ازاینکیرکلفت وجدیدلذت بیشتری ببره..... براهمینم یواش ناله و.... آخ واووووخ میکرد.......تکون هم نمیخورد!!.... محسن هم دوطرف کون سفید پرستوراگرفته و خودشو سفت به کونپرستو چسبونده بود.... درمقابل هیکل پر موی محسن ، جلوهً سفیدی پوست وزیبائی کونپرستوبخوبی خودنمائی میکرد....
همینطورکه نگاهشون میکردم وتوصحنه اونا بودم .... صدای منیرکه سرفه اش قطع شده منوبخود آورد ، برگشتم دیدم منیرچرخیده و کون گردوسفیدشو طرفم قمبل کرده وژستپرستورابخودش گرفته!.......
ازدیدن کون سفید وزیبای منیر که برابرم قمبل کرده بود مستی ارسرم پرید!.... هیچفکرنمیکردم منیر کونی به این زیبائی وسفیدی داشته باشه... چین خوردگی سوراخ کونشمایل به قهوه ای بود..... کمی پف کرده وسوراخش کمی باز بود!... انگشتموتفی کردم وبهسوراخش مالوندم.... ماهیچه سوراخ کونش سفت بود... مثل کون پرستو نرم نبود!....بانوک دوانگشت شستم کمی اونو باز کردم..... منیر خودشو شل کردتاکونش راحت بازشه.....معلوم بود توکارش خیلی وآرده....
منیر صورتشو کمی برگردوند وگفت......
گفت: توچه فکر هستی؟..... بیاعزیزم اینم اونی که چشت دنبالش بود..... خوب یادمههمیشه منو از پشت نگاه میکردی!!....آه .. چقدر اون نگاههای پراز شهوت وحریصت رادوستداشتم واز نگاهت لذت میبردم....... منیرساکت شد......
وآروم انگشتشوتودهنش کردومقداری تف مالوندبه سوراخ کونش.......
منم دوباره انگشتمو تفی کردم گذاشتم درسوراخ کونش وکمی چرخوندم وفشاردادم بره تو....تقریباً خیلی راحت یک بندانگشتم رفت توکون منیرجون...... کمی انگشتمو همونجا نگرداشتم.... کونش خیلی زود شل شد وراحت تمام انگشتمو رفت توکونش...... کونش خیلی داغبود..... یک کم انگشتمو چرخوندم دیدم کونش خوب بازشده.....آروم انگشتمو کشیدم بیرونتمیز بود....... ظاهراً منیرم حرفه ای به نظرمیرسید چون خودشوخوب تخلیه کرده بود....معطل نکردم فوری کف دستم تف زدم ومالیدم روکیرم..... و سرکیرمو گذاشتم درسوراخ کونمنیرجون........ باوجوداینکه کله کیرم بادکرده بودولی با اولین فشاری که بهش دادمتا ختنه گاه رفت تو...... منیر جیغ کوتاهی کشید وگفت... وای.... یواشتر ..... کمیصبر کن... خیلی کلفته!.... و صدای ..آخ واوخش بلندشد.... لنبرای کونشو دو دستیگرفتم وآروم کشیدم طرف خودم ..... کیرم تکونی خوردوتانصفه رفت تو..... همانجا نگرشداشتم تا خوب جاباز کنه... ..... آخ... و.... اوخ .. منیر بلند ترشد..... خیلیزودترازآنچه که فکر میکردم کونش شل شد..... یک فشاردیگه دادم ....... کیرم تا خایهرفت توی کون داغش.... حالا شکمم میخورد به لنبرای نرم ودنبه ای منیر خانوم ........بالذت تواًم باهیجان دستمو کشیدم روی لنبرای نرم وگوشتی کونش .... چه صاف ونرم ...نفس عمیقی کشیدم... اووف ! این منم که دارم منیرجونوازکون میکنم... این یک آرزویمحال بود که حالا به اون رسیده بودم!.... اونهائی که تو عمرشون آرزوی گائیدن یک زنخوشگل را تودلشون داشتن وبراشون یک آرزوی محال وغیرممکنی بوده اما چرخ روزگار بهکامشون چرخیده ویه روزی به آرزوی محال دلشون رسیدن میدونن من چه حال واحوالی دارم!!دودستی کونشو سفت گرفته بودم وخودموآماده کردم برای تلمبه زدن... منیر کمی کونشودادبالا........ حس کردم کون منیر نسبت به کون پرستو که این همه ازکون گائیدمش کمیگشادتره!... اما حالت مکندگیش خیل بیشتره!...... نمیدونم چرا؟.... بی خیال شدمورفتم توحال گائیدن کون منیرجون که آرزوشو داشتم.... شروع کردم تلمبه زدن........منیرهم .. آه.... وناله اش بلندشد... سرموبردم بیخ گوشش ......
گفتم:.. اوف.. منیرجون چه حالی دارم باهات میکنم... عجب کون گردوخوشگلی داری؟..چقدراین کون باحاله؟؟..... چقدر آرزوی گائیدنشو داشتم.....اوفففف ... توکه میدونستیچشم دنباله این کون خوشگلته؟.... چرا.. چرا ازم دریغش میکردی؟!.... وای امشب چهحالی دارم میکنم؟..... منیرجون! من دیگه تحمل دوری ازاین کونو ندارم.... خیلی دوستتدارم!....
منیردرحالیکه ..آخ.... واوخ....میکردویواش. یواش همراه تلمبه زدن من خودشوعقب ..جلومیکردوحال بهم میداد... کمی سرشوبرگردوندو.......
گفت:..اوه.. امیرجون... نگو.. نگو؟.. من که هروقت میومدم اینجا ...... چراغ سبزوبهتنشون میدادم .... ولی تودنبال نمیکردی؟.... چسبیده بودی به کون پرستو!!.... شمارهتلفونمو که داشتی؟ ....... هیچ زنگ زدی ؟ هیچ خونه راخالی کردی وگفتی بیاومن نیومدم؟..... امیر جون .. منم .. توکف... بودم..... همه اش منتظربودم یکقرارباهام بزاری....دعوتم کنی؟؟... ولی یکقدم پیش نذاشتی؟!... آخه من که نمیتونستم بگم بیا منوبکن؟....توبایست منویک گوشه گیرمیاوردی ومیکردی؟... نباید به دلت ترس وهراسی راه میدادی ...توباید بزورهم که شده منو میکردی ...... گاهی وقتا دلم میخواست رو سرت دادبزنم...ولی خوب میدونی خانوما هیچوقت به زبون نمیگن ...... بلکه همیشه باحرکات وگاهاًباقردادن .. وکارای دیگه؟... به طرفشون که البته اگرطرف حالیش بشه وبفهمه و نترسه!میگن " بیا منو بکن " !!... هرچندحالا هم زیاد دیرنشده ولی بهت قول میدم دیگه اینکون مال توباشه..... حتی جلوی محسن هم میتونی منوبکنی ...... امیرجون خاطرتو خیلیمیخوام ؟...... امیرجون پرستورا دوست دارم ولی خیلی بهش حسودیم میشه!!..
درحالیکه تلمبه میزدم..... برا یک لحظه کیرموکشیدم بیرون... غلفتی صداکرد!... تمیزبود... خوشم اومد... سوراخ کونش باز مونده بود.... خواستم دوباره ازکون بکنمش....ولی کوسشوکه دیدم پشیمون شدم..... حیفم اومد اونو از کوس نکنم!...... کی فردارادیده؟!!.. شایددیگه نیاد.. یا نشه....
گفتم: منیرجون میخوام کوستوپرآب کنم... اجازه بده برم خودموتمیز کنم وبیام..؟!!....
منیرکونشوبافشاربهم چسبوندویک تکونی بهش دادو......
گفت : آخ جون .. پس زودبرگرد.... وبکن عزیزم..... جرش بده.... یادت باشه تودیگه مالمنی!....
همینطورکه منیرحرف میزد..... سریع رفتم دستشوئی وکیرمو شستم وبرگشتم.....
منیر هنوز دولا بود.... کله کیرموکه باد کرده بود تف زدم وگذاشتم لای چاک کوس پفکرداش .... کمی خیس بود!... کفلهای کونشو سفت گرفتم وکشیدم طرف خودم.... بااین فشار
نصف بیشترکیرمو تپوندم توکوس داغ وخیسش .... منیر جیغ کوتاهی کشیدولی من هنوز توفکرحرفهای اوبودم!... راستی چرا متوجه حرکات منیر نشده بودم؟ نمیدونم ؟ حتی یک ماچش همنکرده بودم؟.... خیلی خنگ بازی درآورده بودم... نمیدونم چرا اون موقع حالیم نبود؟....شاید حالامسته که اینا رامیگفت؟ حالیش نیست؟... ولی حالا دیگه به وصالش رسیده بودم....دیدم داره قد راست میکنه... نیمه دولا که شد سفت شکمشو گرفتم وخودموچسبوندم به کونش.....درحالیکه تمام کونش توبغلم بودوکیرم تاخایه توکوسش.... خودشوچرخوند طرف محسنوپرستوو.........
گفت : محسن جون ببین امیرجون چی خواسته؟... منم دارم بهش میدم..؟.... خوبه؟؟...
محسن کمی مارا نگاه کرد، لبخندی زدوچیزی نگفت..... امامنیرکه حالادیگه مست مستبودروشو طرف پرستو کردو......
گفت : پرستو جون !.. توببین؟ منو دعوت کردی بیام اینجا که شوهرت این کارهارابکنه؟..
ببین چه حالی میده؟.... خوش بحالت بااین شوهری که داری؟... چه جواهری لای پای اونه؟....بهت حسودیم میشه؟.......
منیر دیگه حالیش نبودچی میگه و چیکارمیکنه....... سرشوکمی طرفم چرخوند و.......
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 12:4 شماره پست: 466
سکسیسکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی سکسی
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 18:41 شماره پست: 467
性别 性教育 婴儿性别 性教育 性犯罪 性罪犯名单 寻找性罪犯 登记性罪犯 性罪犯名单 性罪犯 性罪犯登记册 密歇根州性罪犯 登记性罪犯 欲望都市电影 欲望城市首映 欲望城市拖车 性罪犯 性罪犯地图 性罪犯登记册 德克萨斯州性罪犯 欲望城市集 欲望都市电影预告 欲望都市电影 德克萨斯州性罪犯 欲望城市电影寻获 欲望城市原声带 性罪犯资料库 性罪犯搜寻 性罪犯网站 国家性罪犯登记册 欲望城市 欲望城市 伊利诺伊性罪犯 国家性犯罪者 欲望城市在线 Sex Pistols乐队 密歇根州性罪犯 同性婚姻 同性婚姻 欲望城市的破坏者 欲望城市电影的破坏者 欲望城市报价 观看欲望城市
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 18:41 شماره پست: 468
性别 性教育 婴儿性别 性教育 性犯罪 性罪犯名单 寻找性罪犯 登记性罪犯 性罪犯名单 性罪犯 性罪犯登记册 密歇根州性罪犯 登记性罪犯 欲望都市电影 欲望城市首映 欲望城市拖车 性罪犯 性罪犯地图 性罪犯登记册 德克萨斯州性罪犯 欲望城市集 欲望都市电影预告 欲望都市电影 德克萨斯州性罪犯 欲望城市电影寻获 欲望城市原声带 性罪犯资料库 性罪犯搜寻 性罪犯网站 国家性罪犯登记册 欲望城市 欲望城市 伊利诺伊性罪犯 国家性犯罪者 欲望城市在线 Sex Pistols乐队 密歇根州性罪犯 同性婚姻 同性婚姻 欲望城市的破坏者 欲望城市电影的破坏者 欲望城市报价 观看欲望城市
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 18:43 شماره پست: 469
女孩 他妈的 他妈的 成人 青少年 猫 热的 亚洲 女孩 电影 女人 赤身裸体 女同志 乌木 图片 成熟 自由的 女孩在线 年轻的 影片 妇女 业余 驴 兼 图片 视频 荡妇 男人 男孩 公鸡 故事 按摩 literotica 炎热的女孩 俄罗斯女孩 故事 色情 缩略图 卑鄙的 峰 大拇指 画廊 正确的 剪辑 少许 三峡工程 马 小说 宝贝 vids mpegs 画廊 俄语 文学 幻想 动物园 福 妈妈 视频剪辑 座谈会 奶奶 浪漫 prono 农场 老年人 老的 明确 动物 女孩生活 每日 情人 狗 已婚妇女 单身女性 黑色 结婚的事 免费交友 男孩 性交 dildo 他妈的好友 个人 振动器 小便 振动器 成人DVD光盘 电影 内政 frauen 硬的 网上约会 遇见 样品 视频 免费约会 接触 日期 约会 约会聊天 交友网站 移动 单打 سكس 俄罗斯妇女 交友 成人查找 男性 内政 聊天 约会服务 约会服务 dildos 网上约会 私立高中 单个 夫妇 建议 bitches 已婚 音乐 舍克斯 玩具 鸡 女性 胸部 困扰 游戏 阳痿 妻子 下载 geile 女装 爱 口腔 奶头 秘诀 胸部 作弊 图片 jebacina 下载 形象 男人 金钱 关系 娱乐 不忠 英国 妻子 带有 5isex 美景
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 18:43 شماره پست: 470
女孩 他妈的 他妈的 成人 青少年 猫 热的 亚洲 女孩 电影 女人 赤身裸体 女同志 乌木 图片 成熟 自由的 女孩在线 年轻的 影片 妇女 业余 驴 兼 图片 视频 荡妇 男人 男孩 公鸡 故事 按摩 literotica 炎热的女孩 俄罗斯女孩 故事 色情 缩略图 卑鄙的 峰 大拇指 画廊 正确的 剪辑 少许 三峡工程 马 小说 宝贝 vids mpegs 画廊 俄语 文学 幻想 动物园 福 妈妈 视频剪辑 座谈会 奶奶 浪漫 prono 农场 老年人 老的 明确 动物 女孩生活 每日 情人 狗 已婚妇女 单身女性 黑色 结婚的事 免费交友 男孩 性交 dildo 他妈的好友 个人 振动器 小便 振动器 成人DVD光盘 电影 内政 frauen 硬的 网上约会 遇见 样品 视频 免费约会 接触 日期 约会 约会聊天 交友网站 移动 单打 سكس 俄罗斯妇女 交友 成人查找 男性 内政 聊天 约会服务 约会服务 dildos 网上约会 私立高中 单个 夫妇 建议 bitches 已婚 音乐 舍克斯 玩具 鸡 女性 胸部 困扰 游戏 阳痿 妻子 下载 geile 女装 爱 口腔 奶头 秘诀 胸部 作弊 图片 jebacina 下载 形象 男人 金钱 关系 娱乐 不忠 英国 妻子 带有 5isex 美景
نوشته شده در یکشنبه سوم آذر 1387 ساعت 18:46 شماره پست: 471防病毒 大熊猫反 反 反间谍软件 avast反 反布什 反过分甜的池 反病毒 熊猫防病毒 反篡改 反资本主义 反先验论 反广告 反恶意软件 反病毒下载 反间谍 最好的反病毒 反烟草 反吸烟 反木马 反poleez 反depresents 防反 反inflammitory 防垃圾邮件 反ç 反米 反persperant 反d 反形式 反inflamitory 反é 即防病毒 反日本 反艺术 反病毒组件 CA反病毒 反朝 2008年防病毒 超级反病毒 赢得反病毒 克魔岛反病毒 反virius 窗户防病毒 XP的反病毒 反抗皱霜 打击反病毒 反病毒XP的2008年 反病毒亲 反私刑 反眉穿孔 反通婚 反病毒2009年 反病毒为Vista 谷歌反病毒 服务器反病毒 Vista的反病毒 反了 反slapp 亚洲反 反抓住 反屏 反depresants 反气 Linux的反病毒 反绿 反爱 反音乐 顶端反病毒 反语义 抗黑 反溜溜 反病毒软件 反闪米特人 反高潮 反白 反消费 抗头皮屑洗发精 反健身房 反史密斯 反学校 反病毒在线 最好的反病毒 开源反病毒 反病毒免费 美国反 母亲的反 计算机反病毒工具 反病毒下载 反气候 反克里斯特 计算机反病毒 反机构 反病毒软件下载 反民俗 反病毒审查 反病毒软件 反病毒程序 反研究 反技术 反病毒保护 反英雄 反动机 计算机反病毒软件 反病毒扫描器 反爱尔兰 反情人节礼物 反病毒扫描 反新娘 免费的反病毒扫描 免费的反病毒下载

No comments:

Post a Comment